ما هم بهاري داشتيم...

آخرین تنها

رو سنگ قبرم بنویس تنهاترین تنها منم

ما هم بهاري داشتيم...

 

روزگاري ما چو گلها يك نگاري داشتيم

...


اين چنين خار نبوديم اعتباري داشتيم

..


اي كه ميبيني مرا اندر خزان با قد خم

.


اين زمستان را نبين ماهم بهاري داشتيم



نظرات شما عزیزان:

ساناز
ساعت15:19---7 مرداد 1391
کاش میشد سرنوشت خویش را از سر نوشت

کاش می شد اندکی تاریخ را بهتر نوشت

کاش می شد پشت پا زد بر تمام زندگی

داستان عمر خود را گونه ای دیگر نوشت..



مسافر بی نشان
ساعت13:28---6 مرداد 1391
در حضور خار ها هم میشود یک یاس بود / در هیاهوی مترسک ها پر از احساس بود

میشود حتی برای دیدن پروانه ها / شیشه های مات یک متروکه را الماس بود

کاش میشد ، حرفی از کاش میشد هم نبود / هرچه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود
پاسخ:ممنون مسافر


ساناز
ساعت12:11---5 مرداد 1391
بیـــــــــــچاره آســـــمان.....

دلــــــــــش به خورشیـــــــــدی خوش اســــــت که هر روز دورش میـــــزند!!!

پاسخ:مرسي


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:روزگار,گلها,خزان,قد خم,زمستان,بهار,ساعت 5:13 بعد از ظهر توسط آخرین تنها |